مدح و ولادت حضرت علی علیهالسلام
تـافت آن جلوه که نـور ازلـش نامیدند پـرتـو نــورِ حـقِ لـم یـزلـش نـامیـدنـد از نـهـانخانه غـیبی به شبستان شهـود پـرتـوی تـافـت که نـور ازلـش نامیدند خـامـه صنع به سرلوحه دیوان وجود مطلعی ساخت که بیت الغزلش نامیدند دست نقّـاش ازل طُرفه جمالی آراست که به تـأیـیـد خـرد بی مَثـلش نـامـیدند بحرهستی چو جزاین گوهر یکدانه نداشت زمـره اهـل نـظـر بی بـدلـش نـامیـدند هرچه آموخت ز احمد همه را بست به کار زین جهت بود که مـرد عملش نامیدند با ولای عـلـی از باد حـوادث مهراس کاین بـنـا بود اگـر بی خـلـلـش نامیدند پِه دَرِ خلـق سـتـمدیـده، ابـوالایـتـامـش در دل مـعـرکـه پیـک اجـلـش نامیـدند همّت بت شکن او کمر شرک شکست دشـمـن لات و عـدوی هُـبَـلـش نامیدند کور چشمی که جدا دید علی را از حق سـاکـنـان حـرمِ دل، حِـوَلـش نـامـیـدند آن که از سیر کتُب درس ولایش نگرفت اهل تحـقـیـق ز بَـلْـهُـم اَضـلـش نامیدند طبع «پروانه» سحرگه به سر انگشت هنر غزلی ساخت که ضرب المثلش نامیدند |